مطفاوط
سلام
فیلم شروع شد
زمان جنگ است و خاموشی و آژیر قرمز وضعیت سفید و ...
ماشینِ مرد در تاریکی! وارد کوچه میشود
زن از پشت پنجره مرد را میبیند که درِ حیاط را باز میکند
مرد داخل خانه، زن را صدا میزند. چراغ قوه همراهش را روشن کرده و دنبال زن سمت آشپزخانه میرود که ناگهان! زن، آوازخوان (زبان گیلکی) و کیک بدست، از آشپزخانه بیرون میآید و چراغ هم یهو روشن میشود. گویا سالگرد ازدواجشان است و باز مرد فراموش کرده. مرد برای فراموشیاش! عذرخواهی میکند که تلفن خانه زنگ میزند. مرد جواب میدهد. خانواده هستند از شمال و با زبان گیلکی تبریک و ابراز (اظهار) دلتنگی و ...
همزمان که مرد با تلفن صحبت میکند زن در حال رفت و آمد و سرگرم چیدن میز شام است.
پس از قطع تماس، گفتگو بین زن و مرد ادامه پیدا میکند. گلایه زن و دلجویی مرد که... مرد پشت میز مینشیند و همان ابتدا استکان چای را بلند میکند!
متوجه شدید؟
اینکه باید بین نوشیدن چای و خوردن غذا فاصله باشد؟ خیر
مرد با همان لباس بیرون –خاکی و خونی!- که هیچ ،بدون شستن دست! نشست پشت میز.
خوشم نیامد، شبکه را عوض کردم.
والا
.
پ ن: در چنددقیقه! کلی رفت و آمد شد بین آشپزخانه و هال. خُب بزرگوار! لباست رو عوض نمیکنی لااقل رفتی آشپزخانه! دستهایت را بشور.(بشوی)
ما تا همین دهه قبل، با همان شیرِ آشپزخانه! هم ظرف میشستیم هم دست و صورت، هم حوله و جوراب.
سرویس بهداشتی و روشویی مجزا! کجا بید.
.
(البته ناگفته نماند شستن دست پس از توالت، قضیهاش سواست. توالت اغلب بیرون بود گوشه حیاط چه کوچک چه بزرگ کنار توالت یه شیر آب بود.
کنار توالت اگر شیرآب نبود، اینسوتر کنار حوض بود با نصف یک قالب صابون )