سیاره رنج؟ مهد آرامش؟ یاچی؟
سلام
بهارهشت
یک از بلاگرها (هولدن کالفید. بلاگ) نوشته بود : "من شاید زندگیم رو دوست نداشته باشم اما زندگی کردن رو چرا"
جمله اش رو دوباره بخوانید.
من چی؟ منم شاید زندگیام رو دوست نداشته باشم اما
اما زندگی کردن رو چی؟ دوست دارم؟!
.
.
بلی بلی به شرط و شروطها و بدون آن شروط! زندگی کردن هم نَدوست
اشعب بن جابر، بسیار شوخ بود.
وقتی پیر شد، او را گفتند وقت شوخی کردن تو گذشته، مدتی هم مشغول شنیدن وعظ و حدیث باش.
گفت من حدیث هم میدانم.
گفتند اگر راست میگویی نقل کن.
گفت نافع بن بُدَیل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برایم نقل کرد: دو خصلت پسندیده در هر کس باشد، سعادت دنیا و آخرت نصیب او میشود.
اهل مجلس به او احسَنت گفتند و از او خواستند که ادامه حدیث را نقل کند.
اشعب گفت یکی از خصلتها را نافع فراموش کرده بود و دیگری را من از یاد بردهام.
منبع: ریاض الحکایات، ملا حبیبالله کاشانی
پ ن :
یکی از حُسنهای وبلاگ اینجاست که:
به یک چیزی فکر میکنی. بعد میبینی خیلیها به همین فکر میکردند.
یا درباره یک مشکل مینویسی میبینی خیلیها مثل خودت گرفتارش هستند. فقط بیان نشده!
...
مطالعهکتاب را هم به همین خاطر دوست دارم. داستان زندگی دیگرانی که شاید هیچ اشتراکی باهم نداشته باشید اما عجییب درگیر همان مسائلی هستند که تو هستی. (فرقی ندارد نویسنده اهل آمریکایجنوبی باشد یا فرانسه. ساکن هند باشد یا روسیه. زجر عشق و بیوفایی... سختیهای سالمندی... شیطنتهای نوجوانی... دردسرهای متاهلی. همهجا همین شکلی هست! حتی گذشتههای دوور. گویا آسمان همه جا همین رنگ است)