سلام

تابستان چهار

اگر میخواهی روزگارت تغییر کند، روزت را تغییر بده

 

در برنامه یاد خدا- شبکه قرآن، سوالی پرسیده شد از کارشناس برنامه تقریبا به این مضمون:

"... می‌گویند برای رسیدن به چیزی، تمام توجه‌تان را به آن معطوف کنید روی خواسته‌هایتان متمرکز شوید و مدام جلوی چشم داشته باشید تا به آن برسید ( سوال کننده جوانی کنکوری بود که می خواست دانشگاهی خاص! قبول شود در رشته مورد علاقه اش ) و ادامه داده بود شما می‌گویید فکر و توجه به امور دنیوی نداشته باشیم و تمام ذکرمان خدا باشد پس چطور به خواسته‌های دنیوی‌مان برسیم؟

این سوال توجه‌ام را جلب کرد. چون همطاف هم، سالهایی دور!  عمرش را صرف عمل به همین توصیه‌های شبه روانشناسانه کرده بید

 و الان هم شاهدم، نه تنها نوجوانان، بلکه افراد هم سن و سال خودم! دچار همین روش‌های راز گونه هستند بدون توجه به هدف زندگی!

قسمتی از جواب این بود که:  زندگی یعنی مسیری که طی می‌شود برای رسیدن به خواسته ها. هدف نیست راه است، همین ...

آدم حسابی‌ها هم، درس خواندند، ازدواج کردند، مشهور شدند، منتهی دل نبستند. شما ذکرت خدا باشد در سایه آن به مابقی هم خواهی رسید با توکل به خدا، شما تلاشت را  بکن، مابقی را بسپار به او "چون صد آمد نود هم پیش ماست "

تقریبا جواب را می‌دانستم منتهی غصه‌ام این است که چطور شد اینطور شدیم؟ از کی؟

از کی باور اینکه همه کاره خداست را از دست دادیم ؟

از کی باورمان شد می‌توانیم به هرچه بخواهیم برسیم ؟

از کی فراموشمان شد که بودنمان در این دنیا قسمتی از ماست نه همه؟ ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم، باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست. خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم ، زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست.


 

تلنگر نوشت:

گاهی وقتی زندگی در اوج خود قرار دارد
و انسان غرق در شور زیستن است
مرگ می‌آید و اندازه‌های آدم را می‌گیرد

بعد دوباره می‌رود
و زندگی باز
به هیجان و شور گذشته‌اش باز می‌گردد

اما لباس مرگ
به آرامی در حال دوخته شدن است…

قبلتر نوشت: لیس للانسان الا ما سعی...