سلام

تابستان شش

به لطف +نوشته دادو خان! سوژه یافت شد

نخست: این روزها درگیر همان روزمرِگی‌های همیشگی هستم ...

 روزمرگی‌هایی که گاه برایم تازگی دارد (ولی بعد متوجه می‌شوم قبلا هم بودند!) گاه هم تکراری است. گویا اساس زندگی همین است! تکرار

 روز شب. زمستان بهار. اول برج آخر برج. شادی غم.

+قبلتر هم نوشته بودم زندگی تکرار است منتهی در آن فصل! تکرار هم زیبا بود.

" تکرار نان روزانه است ... اگر خدا هم تکرار را نخواسته بود، جهان هرگز به هستی در نمی‌آمد. اگر خدا خواستار تکرار نشده بود، آنگاه یا طرح‌های روشنِ امید را پی می‌گرفت یا آن را به‌تمامی به یاد می‌آورد و همه‌چیز را در تذکارش نگاه می‌داشت. خدا این کار را نکرد، پس جهان پایدار می‌ماند و می‌پاید چون جهان قسمی تکرار است. تکرار واقعیت بالفعل است و جدیتِ زندگی است.*"

این روزها که می‌گذرد روزهای با ارزش عمری است که هرگز باز نمی‌گردد. با این حال! دلم می‌خواهد سریعتر بگذرد. بلاتکلیفی را دوست ندارم بویژه اینکه خودم هم نتوانم کاری انجام بدهم و فقط انتظار!

هیچ اتفاقی قرار نیست بیـفتد.
اما،
آدمی اســت دیگر،
همیشه
منتـــظر می‌مـاند!

"اورهان ولی"

 

بعد:

چندی قبل مطلبی خوانده بودم با این عنوان که در اینستاگرام همه پیر شدند!؟

نگو حرف از یک نرم‌افزار پیرساز " فیس آپ " بود (FaceApp.  نرم‌افزاری که عکس شما را به شکل طبیعی پیر می‌کند.) درباره استقبال سلبریتی‌ها از این نرم‌افزار هم این مطلب " چرا از چالش پیری استقبال شد؟" را خواندم . نتیجه گیری جالبی داشت اینکه:

 این عکس‌ها شاید کمک کند سربرگردانیم و با احترام و همدلی بیشتر به سالخورده‌های محترم پیرامون‌ نگاه کنیم. آنها که مثل ما گمان می‌کردند وقت برای زندگی بسیار است و حالا کوووو تا پیری!

 

همطاف این نرم افزار را ندارد. به احتمال رو به یقین یکی از خواهرزاده ها نصبش کرده اگر قسمت شد من هم عکس پیری خود را پیشاپیش! خواهم دید.

* تکرار، سورن کیرکگور، ترجمه: صالح نجفی، ص 21-20