رعد و برق
سلام
مدتی است که هرروز پس از خبر ساعت دو شبکه یک، تکرار سریال دیشب را تماشا میکنم.
این هفته مستوران را دیدم خلاصه فصل اولش
البته قبلتر با رعد و برق، تماشاگرِ سریالِ این وقت روز، شده بودم.
سریال رعد و برق درباره نوروز سال 1398 و حوادث مربوط به آن است. البته با چاشنی طنز
در این تاریخ، مردم ترکمن گرفتار سیل سنگینی شدند که بر پیکره شهر و محل سکونت آنها خسارات سنگینی زد. ( البته سیل لرستان و دروازه قرآن شیراز هم نوروز 98 رخ داده!)
در این سریال، تلاشهای افراد مختلف در منصبهای متفاوت برای زنده ماندن و نجات خود و دیگران (و سایر جانداران!) از سیل و سرما را میبینیم.
رفتار و گفتار بس ساده و روان. کلی قصه با بیان راوی قصه گو.
تماشایش را دوست داشتم جا به جا تصاویر و فیلم مستند. ( تصاویری زیبا از آق قلا، خوش ییلاق و مراوه تپه. پیست اسب دوانی و جنگل های هیرکانی سمت گلستان و ...)
خوو وقتی فیلمی تماشا میکنم که مستند است کمتر احساس هدردادن وقت دارم.
فقط! در این سریال چند پولدارِ مثبت! بودند که حرص من رو در آوردند.
یکیش حاج حسین بازاری که زن و فرزندانِ همدل و ایل و طائفه همراهش حسدبرانگیز بود.
البته آن مردان بینیاز از پول (کاوه و دکتر) که ور دلشان در کوه و جنگل گذر عمر میکردند بیشتر حسرت به دلم گذاشت. با آن وسایل مجهز و ابزار گرانقیمت و چک میلیاردی.
هعی