سلام

زمستان شش

نیمه شب به گمانم کابوس می‌دیدم!  قصد بیدار شدن داشتم ولی بیدار نمی‌شدم یعنی با خودم می‌گفتم خوابم نترسم و چشمانم را باز می‌کردم ولی باز همانجا بودم –یادم نیست همانحا چی شد یا کجا بود- گویا اثر مطالعه در رختخوابست. خوو خواندن ماجراهای پیچ در پیچ دختری که پادشاه سوئد را نجات داد گزینه مناسبی برای قبل از خواب نیست. "دختری که پادشاه سوئد را نجات داد" شرح کتاب نیست ها عنوانش است! از همان نویسنده که "پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد" را خلق کرده.

به هرحال به گمانم بیدار شدم و دوباره خوابیدم چون با صدای زنگ هشدار موبایل  اینبار ساعت پنج صبح بیدار شدم. شماره گرامی مادر را گرفته خوردن قرص را یادآوری کردم. (آنتی بیوتیک کو آموکسی کلاو، برای درمان التهاب گوش میانی) بیدار بود... گویا آنتن تلویزیون باز بازی درآورده و دیشب، زودتر از سرشب! بدون تماشای سریال دونگ گی، اوک نیو یا چی؟ خوابیده بودند و هردو از چهارصبح بیدار

یک ربع، بیست دقیقه بعد اینبار صدای اذان موبایل بلندشد و همطاف هم از جا بلند شد برای نماز

...

ساعتی بعد! یک پیغام برای خواهرزاده فرستادم جهت یادآوری نصاب آنتن. ان شاءالله گرامی خواهر امروز با فرد موردنظر هماهنگ کند برای تنطیم آنتن تی‌وی. به نظرِ خودم! خرید آنتن رومیزی راه حل خوبیست منتهی آن محله مشهد، گویا دریافت سیگنالش متفاوت است. پشتِ بام رفتن، بدون نردبام با دیوار سه متری آسان نیست ولی فرد مورد نظر، گویا مهارت خاصی در بالا رفتن دارد و البته با فضا و محله هم آشناست. انشاءالله مشکل تی‌وی امـــروز حل شود تا گرامی والدین، با تماشای سریال شبانه!  روز از سرشان  برود

...

* عنوان از تیتراژ ابتدای حالا خورشید- علیرضا آذر