رمضانست... در آن کوش که خوشدل باشی
سلام
بهار شانزده
نیمی از ماه روزه داری گذشت.
امــروز –چهارشنبه- اینجا، باران رشتی میبارد ( بی سَروصدا و مداوم) از حوالی سحر شروع شده و به پیش بینی هواشناسی! تا فردا ادامه خواهد داشت. هوا هم رو به خنکی رفته. در اخبار استانی رادیو! از جاری شدن سیل در بعضی از مناطق کوهستانی شنیدم.
نمی دانم پروانهها کجا هستند! رفتند؟
...
دیروز که پس از دوماه! رفته بودم برای خرید گوشت (فروشگاه افق کوروش) جلوی یکی از صندوقها صف تشکیل شده بود. برای شِکر تنظیم بازار، هر نفر سه کیلو = ده هزار و دویست تومان! (همین یکی دوهفته پیش، یک کیلو= هشت و پانصد خریده بودیم)
یک بسته گوشت سردست گوسفندی برداشتم شد صد و شصت و سه هزار و خرده ای!
ماشاءالله اینسری قسمت گوشت، پُر و پیمان و متنـوع بود. انواع گوشت سفید و قرمز... مرغ و چرخکرده و گوسفندی و...(فقط قبلا ماهی هم بود که دیروز ندیدم)
برگشتم منزل. وقتی گوشت را تحویل گرامی مادر دادم خبر شِکر را هم گفتم که افسوس خوران گفتند خب نوبت میایستادی و میخریدی، برای نذر شله زرد چهل و هشتم (28صفر) لازم داریم ها!
( همطاف چه کند با نگرانی ایشان از الان برای چهااار ماه دیگر! آیکون مو از سر کندن)
...
اندازه نگه دار که اندازه نکوست... هم لایق دشمن است و هم لایق دوست
یکی از حُسن های روزه داری برای همطاف، همین تعادل در خوردن و حرف زدن و عمل کردن است. زیادهرویها کمتر میشود و آسودگی بیشتر
برقرار بمانید و راضی